به وبلاگ خودتون خوش اومدید...
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالت دائمی توست...
(دکتر شریعتی)
من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور در خشم، در مهربانی، در دلتنگی در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا یکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند و ترنم دلپذیر هر آهنگ هر نجوای کوچک برایش یک خاطره باشد.
او باید از نگاه سبز تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است یا آن دلی که من برایش می میرم سرد و بارانی است.
ای.... ای بهانه ی زنده بودنم من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد.
عشق من ، تو را در میان خویش گرفته ام ، من که از آغازش هم عاشق تو بوده ام
من که در تمام سختی ها در کنارت بوده ام
تو چقدر خوبی که تا اینجا هم از دلت راضی بوده ام…
شب میشود و دلتنگی هایم بیشتر ، چرا نمی رسد فردا ، چند قطره اشک هم بیشتر….
فردا برسد و باز تو بیایی ، من تو را ببینم و تو با عشق کنارم بمانی …
عشق زیبای تو ، من عاشقم ، تمام احساستم به حساب قلب تو
خوب هوای قلبم را داری ، همین را میخواستم از خدا
تو چه احساس زیبایی داری ، همین است که همیشه شادم
همین است که همیشه با آرامش شبها را میخوابم….
عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت
خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت
عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت
تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را…
احساسی از تو ، که با آن به اینجا رسیده ام
که من هم مثل تو با احساس شدم و در ساحل دلت امواج مهربانت را در میان گرفته ام
با تو همیشه در اوج عشق به سر میبرم ، با تو هر جا که بخواهی میروم
با تو عاشقم و همیشه به قلبت عشق میدهم…
عشق میدهم تا عاشقانه بمانیم
تا هر جا رفتیم در آغوش هم ، این شعر را برای هم عاشقانه بخوانیم…..