به وبلاگ خودتون خوش اومدید...
همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالت دائمی توست...
(دکتر شریعتی)
نیم ساعت پیش خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد آواز که خواند تازه فهمیدم پدرم را با او اشتباهی گرفته ام!
سال نو می شود زمین نفسی دوباره می کشد برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند و پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره... من... تو... ما... کجا ایستاده اییم؟ سهم ما چیست؟.. نقش ما چیست؟... پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟... زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار... سال نومبارک...