نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





به هوای آمدنت

 

از تو چه پنهان،

با تمام بی پناهی ام

گاهی ایستاده

در پس همین وجود

در پس همین خنده های سرد

در پس همین گریه های گرم

هـِـی می میرم و زنده می شوم!

سخــت است...

صبور باشی...

و در حجم این سکوت

نفسـت بند نیـایــــد...

به هوای آمدنت
در کوچه پس کوچه های عاشقی گام میزنم،
شاید... تو در آنجا به تماشا نشسته باشی!

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط Maryam در 13:34 | |







تو نیستی که ببینی

 تو نیستی که ببینی

چگونه عطر تو در عمق لحظه‌ها جاری است

چگونه عکس تو در برق شیشه‌ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
هنوز پنجره باز است

تو از بلندی ایوان به باغ می‌نگری
درخت‌ها و چمن‌ها و شمعدانی‌ها
به آن ترنم شیرین به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب می‌نگرند
تمام گنجشکان
که درنبودن تو
مرا به باد ملامت گرفته‌اند
ترا به نام صدا می‌کنند

هنوز نقش ترا از فراز گنبد کاج
کنار باغچه
زیر درخت‌ها لب حوض
درون آینه‌ی پاک آب می‌نگرند

تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده است
طنین شعر تو نگاه تو در ترانه‌ی من
تو نیستی که ببینی چگونه می‌گردد
نسیم روح تو در باغ بی‌جوانه‌ی من

چه نیمه شب‌ها کز پاره‌های ابر سپید
به روی لوح سپهر
ترا چنان‌که دلم خواسته است ساخته‌ام

چه نیمه شب‌ها وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه می‌کند تصویر
به چشم هم‌زدنی
میان آن همه صورت ترا شناخته‌ام

به خواب می‌ماند
تنها به خواب می‌ماند
چراغ، آینه، دیوار بی تو غمگینند

تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می‌گویم

تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می‌شنوم

تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه دراین خانه ست
غبار سربی اندوه، بال گسترده است

تو نیستی که ببینی دل رمیده‌ی من
به‌جز تو یاد همه چیز را رها کرده است

غروب‌های غریب
در این رواق نیاز
پرنده‌ی ساکت و غمگین
ستاره‌ی بیمار است

دو چشم خسته‌ی من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی …

فریدون مشیری

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:23 | |







بمان با من

تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم

تو نبودی و در نهان خانه دلم جایت خالی بود

تو نبودی و باز به تو وفادار بودم

تو نبودی و جز تو هیچ كس را به حریم قلبم راه ندادم

و تو آمدی . از دوردستها

از سرزمین عشق ...

تو مرا با عشق آشنا كردی

با تو تا عرش دوست داشتن سفر كردم

تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختی

با تو كامل شدم

با تو بزرگ شدم

با تو الفبای عشق را اموختم ...

ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم

به تو و كلبه عاشقمان بالیدم.

تو نیمه گمشده ام شدی!

حال كه اینچنین شیفته توام باش تا در كنارت آرامش بیابم.

حتی برای لحظه ای از من جدا نشو.

بدون تو دستم سرد است.

بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است.

به حرمت عشقمان ، به حرمت لحظات زیبایمان

مرو كه بی تو من هیچم.

بمان با من.

بدان كه تا ابد نام تو بر قلبم حك شده

بدان كه عشقمان همیشه پاك خواهد ماند

به وفایم ایمان داشته باش.

تا به تو نشان دهم معنی واقعی واژه عشق را!
لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 13:13 | |







شب سکوت سیاهی

شب‌ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی

آوای تو می‌خواندم از لایتناهی.

آوای تو می‌آردم از شوق به پرواز

شب‌ها که سکوت است و سکوت و سیاهی.

امواج نوای تو ، به من می‌رسد از دور

دریایی و من تشنه‌ی مهر تو ، چو ماهی.

وین شعله که با هر نفسم می‌جهد از جان

خوش می‌دهد از گرمی این شوق گواهی

دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست

من سرخوشم از لذت این چشم به راهی

ای عشق ، تو را دارم و دارای جهانم

همواره تویی ، هرچه تو گویی و تو خواهی.

 

فریدون مشیری

 

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 13:32 | |







زیباترین های زندگیم

 

زيباترين تصويري كه در زندگي ديدم
 
نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود

زيباترين سخني كه شنيدم

سكوت دوست داشتني تو بود

زيباترين احساساتم

گفتن دوست داشتن تو بود

زيباترين انتظار زندگيم

حسرت ديدار توبود

زيباترين لحظه زندگيم

لحظه با تو بودن بود

زيباترين هديه عمرم

محبت تو بود

زيباترين تنهاييم

گريه براي تو بود
 
زيباترين اعترافم

عشق تو بود...
لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 16:32 | |







دلگیرم

رو به رویم نشسته ای و به من نگاه می کنی

از همان نگاه های قشنگی که دلم برایشان غش می رود

و من به اندازه ی یک پلک بر هم زدنی

از چشمانت٬ چشم بر نمی دارم

چه حکایتی دارد چشمانمان

من که دنیای دیگری را در چشمانت می بینم

تو را نمی دانم..................

دستم را دراز می کنم تا لمس کنم چهر ه ات را

تا جزئی از دنیای تو شوم

که به ناگاه همه چیز در هم می ریزد

نگاه قشنگت                چشمان مهربانت              دنیای من...

با حسرت آه می کشم و می گویم

همه اش یک خیال بود...

به دستم نگاه می کنم که هنوز در مسیر نگاهت مانده...

نمی خواهم باور کنم به هم ریختگی دنیایم را...

با دلخوری با خود می گویم:

ای کاش از تو سهمی بیشتر از نگاهت نمی خواستم...

http://beine2binahayat.blogfa.com/9101.aspx

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 20:44 | |







عاشقانه

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !

 برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

 تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

 از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم ...

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 23:57 | |







آن شب

آن شب که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را

تماشا می کرد ...

آن شب که شب پره ها

عاشــقـــانه تر

نــــور را می جســـتند ...

و اتاق

سرشار از عطر بوسه و ترانه بود...

دانستم

تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی عشق من ...

لطفا از مطالب موجود در آرشیو موضوعی نیز دیدن فرمایید این صفحه را به اشتراک بگذارید

[+] نوشته شده توسط pejman در 16:25 | |



صفحه قبل 1 ... 12 13 14 15 16 ... 30 صفحه بعد